کد مطلب:48243
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
چگونه ممكن است با خواندن آيه و يا سورهاي، جلوي اتفاقها در زندگي روزمره گرفته شود و يا حالاتي تغيير كند; براي مثال با خواندن آيةالكرسي يا سورة واقعه روزي زياد شود و يا با خواندن سورة تبارك قبر وسيع گردد و يا آيات و سورههاي ديگري كه هر كدام به گونهاي منشأ آثار اين چنيني هستند؟
در اينباره كه چگونه ذكرها و خواندن دعاها و آيات قرآن، ميتوانند منشأ اثر واقعي ـ در قالب دگرگوني پديدهها و يا پديد آمدن آنها ـ بشوند، و يا به تعبير ديگر، چگونه ميشود يك سري الفاظ، افزون بر آثار تعليمي و تعلّمي و روحي رواني، داراي اثر تكويني و تصرّفات خارجي شوند، به مطالب زير توجه فرماييد:
1. گاهي ممكن است در ضمن سوره و يا دعايي كه براي خاصيتي ـ مانند وسعت رزق ـ تعيين ميشود، دعايي متناسب با اين خاصيت، وجود داشته باشد كه خداوند با استجابت آن دعا، آن خاصيت را براي آن سوره و يا دعا، محقق ميفرمايد; پس به اين ترتيب، گاهي رمز خاصيت يك سوره، استجابت دعايي است كه در ضمن آن آمده است كه ما با خواندن آن سوره ـ به طور ضمني ـ آن را از خدا درخواست ميكنيم و دعاي ما مستجاب ميشود و به اين صورت خاصيت سوره محقق ميگردد.
2. در به وجود آمدن و شكل گرفتن پديدهها، همواره با علل و اسباب عادي آن آشنا هستيم، مانند آن كه براي رفع عطش اعتقاد ما اين است كه بايد آب بخوريم; هم چنين اعتقاد ما اين است كه براي رسيدن به جايي، بايد در مسيري حركت كنيم و براي كسب چيزي بايد اعضا و جوارح خود را حركت دهيم و اعتقاداتي مانند اينها. پرسش اين است كه آيا براي رفع عطش بايد علّتي به نام آب خوردن موجود شود و يا واقعيت آن است كه ما در شرايطي كه داريم، فقط با اين علّت آشنا شدهايم و به آن عادت كردهايم و گمان ميكنيم كه تنها علّت رفع تشنگي آب خوردن است; البته شكّي نيست كه راه عادّي رفع عطش، خوردن آب است و اگر راه ديگري براي رفع عطش وجود داشته باشد، راه غير عادي خواهد بود. به نظر ما هيچ امتناعي ندارد كه رفع عطش، عوامل ديگري هم داشته باشد كه بين آن عامل و رفع عطش، هيچ شباهتي وجود نداشته باشد مانند شباهتي كه بين رفع عطش و نوشيدن آب هست; براي مثال: آيا محال است كه خداوند همان طور كه به آب خاصيت رفع عطش داده است، اين خاصيت را به يك سري الفاظ مخصوص بدهد كه انسان تشنه، با خواندن و گفتن آن الفاظ مخصوص، تشنگياش رفع شود؟ البته ما با اين عامل و يا عوامل مشابه به آن، زياد آشنايي نداريم; زيرا اينها عوامل غير عادي هستند. اساساً معجزههاي انبيأ: از همين راه غير عادي انجام ميشده است; يعني از راههايي كه ما به آن راهها عادت نكردهايم; خلاصه آن كه خداوند ايجاد كنندة رابطه بين عامل هر خاصيت و آن خاصيت است و او ميتواند بر اساس مصالح، آنها را تغيير دهد و يا كم و زياد كند، براي مثال ما وسعت روزي را در تجارت سودآور ميبينيم، ولي ممكن است همين خاصيت را خداوند به خواندن يك سوره بدهد، هم چنان كه ممكن است در مواقعي اين خاصيتها را از عوامل عادي ـ كه ما به آنها به طور كامل آشنا هستيم ـ بگيرد; مانند آن كه خاصيت رفع تشنگي را از آب بگيرد و شخص هر چه آب بخورد، تشنهتر شود; بنابراين ميتوان خواصّ سورهها را در رديف پديدههايي قرار داد كه با اسباب غير عادي و غير معروفشان، ايجاد ميشوند.
3. از آن جا كه خداوند متعال، امور عالم را، به وسيلة فرشتگاني كه مأمور انجام كارها هستند، انجام ميدهد: وَ النَّـَزِعَـَتِ غَرْقًا # وَ النَّـَشِطَـَتِ نَشْطًا # وَ السَّـَبِحَـَتِ سَبْحًا # فَالسَّـَبِقَـَتِ سَبْقًا # فَالْمُدَبِّرَ َتِ أَمْرًا ;(نازعات،1ـ5) سوگند به فرشتگاني كه ]جان مجرمان را به شدّت از بدنهايشان[ بر ميكشند، و فرشتگاني كه ]روح مؤمنان را[ با مدارا و نشاط، جدا ميسازند، و سوگند به فرشتگاني كه ]در اجراي فرمان الهي[ با سرعت حركت ميكنند و سپس بر يكديگر سبقت ميگيرند، و آنها كه امور را تدبير ميكنند. و از طرفي، زبان آنان، زبان تقديس و تهليل است و غير از آن، چيزي بر زبان ندارند: نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك;(بقره،30) ما تسبيح و حمد تو را به جا ميآوريم و تو را تقديس ميكنيم.; وَالْمَلَغكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم;(شوري،5) و فرشتگان، پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را به جا ميآورند. نتيجه آن كه چون فرشتگان ـ به اجازة خداوند متعال ـ مدبرات امور عالم هستند و زبان آنان، زبان تحميد و تقديس است; امكان دارد، سوره و يا دعايي كه خوانده ميشود، به نظر ما جز تهليل و تقديس نباشد و در ظاهر فقط به درد مناجات و تعليم و تعلّم بخورد، ولي فرشتگان از آن سوره يا دعا، وظايف مربوط به خود را ميفهمند، مانند آن كه فرشتگاني كه تدبير روزي ميكنند، با شنيدن فلان سوره ـ كه جز تهليل و تقديس هم نباشد ـ ميفهمند كه، بايد روزي را توسعه بدهند و...
در پايان اين نكته قابل توجّه است كه بيشتر رواياتي كه در خواص و يا فضيلت قرائت سورههاي قرآن وارد شده است، از نظر حديثشناسان، به گونهاي نيستند كه به صحّت آنها بشود اعتماد كرد; از اين مطلب هم كه صرفنظر كنيم ـ يعني در موردي هم كه صحّت حديثي از نظر حديثشناسان ثابت شود ـ باز معناي روايات اين نيست كه خواندن فلان سوره، براي پيدايش فلان پديده، علّت تامّه باشد، بلكه معنايش آن است كه براي مثال خواندن فلان سوره، مقتضي رفتن به حج است; در اين صورت معناي روايت اين است كه شما در صورتي با خواندن اين سوره، به حج ميرويد كه مانعي در كار نباشد; پس چنان چه مانعي وجود داشته باشد، خواندن آن سوره نميتواند سبب رفتن شما به حج شود.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.